عشق من و تو دلنوشته های یک ذهن صورتی |
|||
یک روز تو را می بوسم ! فوقش خدا مرا می برد جهنم ! فوقش می شوم ابلیس ! آن وقت تو هم به خاطر اینکه یک ابلیس تو را بوسیده . جهنمی می شوی ! جهنم که آمدی . من آنجا پیدایت می کنم و از لج خدا هر روز می بوسمت ! وای خدا ! چه صفایی پیدا می کند جهنم ...! یک روز می بوسمت ! پنهان کردن هم ندارد . مثل خنده های تو نیست که مخفی شان می کنی . یا مثل خواب دیشب من که نباید تعبیر شود . مثل نجابت چشمان تو وقتی که توی سیاهی چشمان من عریان می شوند . عریانی اش پوشاندنی نیست . پنهان نمی شود. یک روز می بوسمت ! یکی از همین روز ها که می خندانمت . یکی از همین خنده های تو را ناتمام می کنم.... می بوسمت و بعد تو احتمالا" سرخ می شوی و من که همیشه پیش تو سرخم... یک روز می بوسمت ! یک روز که باران می آید . یک روز که چترمان دو نفره شد . یک روز که همه جا حسابی خیس است . یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ است آرام تر از هرچه تصورش را می کنی آهسته . می بوسمت... یک روز می بوسمت ! هرچه پیش آید خوش آید ! حوصله حساب و کتاب کردن را هم ندارم . دلم ترسیده که مبادا از فردا گیر عشق من نباشی . یک روز می بوسمت ! یکی از همین روزها . و تو احتمالا" سرخ می شوی و من که پیش تو همیشه سرخم... یک روز می بوسمت . می خندم و می بوسمت . می گریم و می بوسمت . نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |